سفر کشف هر انسانی در آینه ارتباطات او با سایر انسان‌ها اتفاق می افتد؛ و یکی از مهم‌ترین هدف‌های روابط، هموار کردن مسیر کشف خویشتن است نه پا گذاشتن روی هرآنچه هستیم و انکار آن. هر انسانی جایی در مسیر سفر زندگی به این شناخت از خود می‌رسد که ببیند آسیب‌پذیر است، زخم های زیادی خورده، نابلدیهای زیادی در مسیر داشته؛ اما هنوز هم بر می خیزد و با صرف انرژی در مسیر شناخت خود گام بر می دارد و به این باور می‌رسد که این وجود پرتکاپوی آسیب پذیر جستجوگر را همان طور که هست دوست بدارد.

این خوددوستی، احساس خود ارزشمندی را در پی دارد؛ باور به اینکه هر انسانی سفرفردیت و تحقق خود را می پیماید و نیاز به خودشکوفایی و تعالی یکی از نیازهای مهم انسانی است، خود نقشه راهی برای ما ترسیم می کند که در خلال سفر زندگی با کمک آن در جستجوی خویشتن بر می آییم؛

بیایید با هم به بررسی اجزای هرم خودکارآمدی و منزلگاه های سفر قهرمانی انسان در نگاه یونگین ها بپردازیم:

مرحله اول: خودآگاهی

من اینجا و اکنون چه احساسهایی دارم؟

در پس این احساسها تأمین شدن و نشدن چه نیازهایی است؟

مشاهده گری و امیدواری و خوش بینی در جهت یافتن منابعی برای تأمین نیازهایمان برای من یادآور مراحل آغازین سفر قهرمانیست؛ هوشیاری نسبت به آنچه در من اتفاق می افتد و باورمندی به اینکه زندگی یک سفر رشد مدام است.

مرحله دوم: خود جستجوگری

« من» که هستم؟ اجزای هویتم چیست؟ علایقم؛ اولویت ارزشهایم، توانمندیهایم؛ منشأ اشتیاقهای من؛ رؤیاهای من؛ آسیب پذیری ها و نقاط شکنندگیم؛ باورهایم؛ فکر هایم؛ و شیوه تفکرم؛ و… در حقیقت این بخش از هرم، آرکتایپ جستجوگر را در سفر قهرمانی به خاطرم می آورد که قهرمان در مرحله ای از سفر زندگی، به جستجو و واکاوی خود در بستر جهان پیرامونش می پردازد و در تلاش است که بداند هدف غایی اش چیست، مقصد نهایی و معنای زندگیش چیست؟ چه راهی سفر فردیت اوست و چگونه باید مسیر پیش رویش را ترسیم کند.

مرحله سوم: کشف خود

سفر پیدا کردن جوابهای سؤالات قبل؛ و تداوم مسیر جستجو و کشف و شناخت با یافتن سؤالات بهتر و جوابهایی نزدیکتر به خود واقعی ام. جستجوگر می جوید و در جایی از مسیر آرکتایپ قهرمان جنگجو زره جنگ می پوشد و وارد میدان می شود؛ دست به تجربه های تازه می زند و برای سؤالاتی که جستجوگر در پی کشفشان بود، با تجربه کردن زندگی واقعی پاسخهایی می یابد؛ برنامه ریزی می کند؛ هدف گذاری می کند؛ مشاهده گری و ارزیابی می کند؛ اقدام می کند؛ شکست میخورد؛ دوباره بر می خیزد و کشف خویشتن را در زندگی واقعی رقم می زند.

مرحله چهارم: درک خود

فهم و درک دلیل این رفتارم؛ منشأ آن باورم؛ موانع ذهنی ام؛ چرایی این فکرم؛ چگونگی آن انتخابم؛ دلیل این احساسم؛

این درک به ما توان همدلی با خود و ظرفیت پذیرش خود را می دهد. اینجا برای من تداعی گر آرکتایپ حامی در سفر قهرمانی است؛ آنجا که ما در سفر تحقق فردیتمان هیچ کس جز خودمان نداریم و حامی درونمان، حتی در تنها ترین تنهاییهایمان می تواند با حضور همدلانه و درکی که از نیازها و احساسات ما دارد، یاریگر پیمایش مسیر سفرقهرمانی برایمان خواهد بود.

مرحله پنجم: خوددوستی

من این وجود انسانی را دوست دارم، که همینگونه که هست در مسیر رشد و تعالی پیش می رود؛ برای تأمین نیازهایش تلاش می کند؛ در توهم کمال به سر نمی برد؛ همینقدر واقعی که هست برای رشد و تعالی خودش و برای بودنی هر روز قدری بهتر از دیروز تلاش می کند. این بخش از هرم آرکتایپ عاشق را برای من یادآوری می کند؛ عشق به خویشتن در پی پذیرش خود پدید می آید و عشق به خود به هر نوع دیگری از عشق مقدم است. آرکتایپ عاشق ابتدا عاشق خود است و سپس عشق را به دیگری و به جهان پیرامون ارزانی می دارد و بی دریغ می بخشد.

مرحله ششم: تحول خود

زمانی که من به باور خود ارزشمندی رسیدم به مشاهده های خود اعتماد می کنم؛ به تصمیمهای خودم اعتماد می کنم ؛ و در بخشی از وجودم که نیاز به تغییر را حس می کنم به صورت خودخواسته برای تحول خودم اقدام می کنم؛ انسانی که به باور خوددوستی و خودارزشمندی رسیده است خودش تغییر و تحول را با آغوش باز می پذیرد؛ چون آسیب پذیریها، ضعف ها و نقصهایش هویتش را زیر سؤال نمی برد بلکه آنها را نقاطی برای تحول فردی می بیند که محل رشد و جوانه زدن هستند. این بخش از هرم به صورت همزمان دو آرکتایپ نابودگر و آفرینشگر را برای من تداعی می کند؛ برای تحول و نو شدن، من قدیمی، با باورهای محدودکننده، ترسهای غیر واقعی، و هرآنچه دیگر کارآمد نیست، توسط آرکتایپ نابودگر تخریب می شود و آرکتایپ آفرینشگر، من جدید حاصل از انتخابگری های خودآگاهانه من را آجر به آجر می سازد.

مرحله هفتم: تسلط بر خود

در پیمودن سفر رشد و تجربیات زیسته فراوان، خرد زندگی حاصل می شود که حاصل پختگی و بلوغ است؛ تصمیمهای پخته و کارآمد و شجاعت اقدام و عملی کردن آنها، توانایی تمرکز بر مسیر خود، انضباط درونی و احساس خودکارآمدی بالاترین مرتبه قدرتمندی هر انسان است. این بخش نیز برای من یاد آور توأمان آرکتایپهای فرزانه و حاکم است؛ پختگی و بلوغ، حاصل زیستن آن چیزی است که آموخته ایم؛ تنها در این زیستن است که دانش به خرد و فرزانگی کاذب به فرزانگی حقیقی تبدیل می شود. در سفر قهرمانی چنین خردمندی سبب می شود قهرمان به منزلگاه آرکتایپ حاکم برسد و حکمران وجود خود شود و اختیار و تسلط و کفایت لازم برای چنین حکومتی را داشته باشد.

مسیر های خودشناسی و کشف خویشتن از هر راهی که باشد ما را در تحقق هر چه بیشتر خود آرمانیمان یاری می کند. آنچه اصل است و ثابت است لزوم این شناخت و کشف است.